به نام خدا
بار الها آنقدر ضعیفم که لحظه ای ز ریشه جدا شدن برای خشکیدنم کافی است .
بار الها ریشه هایم به قدری ظریف و شکننده اند که لحظه ای بی آبی برای افسردنم کافی است .
پروردگارا زلال آبی ز چشمه ای هستی نگار خواهم تا مرا به قدری بپروراند تا خود توانم سر از خاک بیرون آرم و هیچ آفتی نتواند مرا بی بار و بر کند ...
ای بالاترین انوار مرا در آغوش تلالو نور هستی بخش خود قرار ده که زمستان درونم به بهاری حیم مبدل گردد ...
دنیای سختی و ملامت ، با عشق و امید تو همه بهشت و رحمت شود ، هرچه بلاخیزد باز به یمن نگاه کریمانه تو نعمت شود ، آنگه که همه چیز جز تو را داشته باشم دنیایم بی رغبت شود .
الهی و ربی من لی غیرک